من و تو عاشق همیم ، من و تو عاشق همیم
من و تو عاشق همیم ، من و تو عاشق همیم
تو اتاقم جا مونده رد آخرین نگاهت
دارم حسودی می کنم به آینه ی اتاقت
تو رو از دست میدم دارم از دست میرم
منه مغرور و ببین دارم سراغت رو از همه می گیرم
بی تو حالم خوش نیست همه رو رنجوندم
تو که نیستی ببینی بین زمین و هوا موندم
واسه تو دل تنگم واسه تو میمیرم
تو که نیستی ببینی چقدر بهونت رو می گیرم
دو سه روزه رفتی عطرت اما مونده
توی خونه ی سرد یکی تنها مونده
توی تنهایی با خودم می جنگم
واسه تو میمیرم واسه تو دلتنگم
بی تو حالم خوش نیست همه رو رنجوندم
تو که نیستی ببینی بین زمین و هوا موندم
واسه تو دل تنگم واسه تو میمیرم
تو که نیستی ببینی چقدر بهونت رو می گیرم
من و تو عاشق همیم ، من و تو عاشق همیم
من و تو عاشق همیم ، من و تو عاشق همیم
این اتفاقی نیست که من تو این شلوغی دیدمت
فهمیدمت تا دیدمت ، تا دیدمت فهمیدمت
این اتفاقی نیست که من میبینمت بازم تو رو
انگار تو تقدیر منی دیگه نمیبازم تو رو
زیر بارون با توام تو خیابون با توام
تو دلم برف اومده من تو زمستون با توام
حرفی از رفتن نزن نه نمیشه
من تو خیالم با توام تا خوبه حالم با توام
فنجون قهوهم خالیه اما تو فالم با توام
خواهشی دیگه ندارم این آخریشه
زیر بارون
این اتفاقی نیست هنوز نگاه تو شکل منه
احساس من مثل توئه احساس تو مثل منه
این اتفاقی نیست ببین عطرت هنوزم با منه
احساس این لحظهی من بدتر از عاشق بودنه
زیر بارون با توام تو خیابون با توام
تو دلم برف اومده من تو زمستون با توام
حرفی از رفتن نزن نه نمیشه
من تو خیالم با توام تا خوبه حالم با توام
فنجون قهوهم خالیه اما تو فالم با توام
خواهشی دیگه ندارم این آخریشه
زیر بارون
نفس تو سینه ی مهراب حبسه هوا بغضش گرفته ابر خستست
کی از دنیا دلش انقدر خونه که حتی صبرشم از صبر خستست
کدوم خورشید از اینجا گذشته که رنگ از روی هر کوهی پریده
کی بازم دردش رو با چاه گفته کی انقدر بار تنهایی کشیده
با این که سوگوار و بی قراری محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت می لرزه چون هر لحظه باید به یاد غربت زهرا بی افتی
با این که سوگوار و بی قراری محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت می لرزه چون هر لحظه باید به یاد غربت زهرا بی افتی
حبیب عاشقا و درد مندان شنیدم هیچ دردی بی دوا نیست
تو هم درمونی هم درد ای مرد کسی با درد تنها آشنا نیست
شکم سیرا ادا دنیا پرستا به حق زیر تیغ ذولفقارن
به شوق دیدنت اما هنوزم یتیما شب به شب چشم انتظارن
با این که سوگوار و بی قراری محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت می لرزه چون هر لحظه باید به یاد غربت زهرا بی افتی
با این که سوگوار و بی قراری محاله پیش غم از پا بیفتی
دلت می لرزه چون هر لحظه باید به یاد غربت زهرا بی افتی